روانشناسی رنگ در طراحی، بهینه سازی سایت و تجارت الکترونیک

aks

صفت‌های رنگ‌ها
فام

صفتی از رنگ است که جایگاه آن را در سلسله رنگی (از قرمزتابنفش) معادل با نور طول موج‌های مختلف در طیف مرئی مشخص می‌کند. گفته می‌شود که تقریبا ۱۵۰ فام متفاوت را می‌توان تشخیص داد، ولی همه اینها به طور مساوی در طیف مرئی توزیع نشده‌اند، زیرا چشم ما برای تفکیک فام‌هادر طول موج‌های بلندتر توانایی بیشتری دارد. بلندترین طول موج‌ها در منطقه قرمز و کوتاه‌ترین طول موج‌ها در منطقه بنفش هستند. دسته‌بندی عمومی رنگ ها به بی فام، فام دار قرار می‌گیرد.
بی فام

سیاه، سیاه و سفید.

اصطلاحی برای سیاه یا سفید یا هر نوع خاکستری که دارای فام نیستند، و از جنبه علمی رنگ محسوب می‌شوند.
فام‌دار

قرمز، زرد،سبز، … برهمین صفت مبتنی هستند.

برای سهولت درک مطلب، فام را می‌توان مشخص کننده اسم عام رنگ‌ها تعریف کرد.

قرمز، زرد و آبی را فام‌های اولیه می‌نامند و چون مبنای سایر فام‌ها هستند و رنگ‌های اصلی نیز نام گرفته اند.

فام‌های ثانویه عبارتند از: نارنجی، سبز و بنفش که از اختلاط مقادیر مساوی از دو فام اولیه حاصل می‌شوند. فام‌های ثالثه از اختلاط فام‌های اولیه و ثانویه به دست می‌آیند: زرد نارنجی، پرتقالی، نارنجی قرمز، قرمز بنفش (ارغوانی)، بنفش آبی (لاجوردی)، آبی سبز (فیروزه ای)، سبز زرد (مغزپسته ای).

دوازده فام نام برده را با ترتیبی معین در چرخه رنگ، نشان می‌دهند. در چرخه رنگ، فام‌های ثانویه و ثالثه‌ای که بین یک زوج فام اولیه جای گرفته‌اند، دارای روابط خویشاوندی هستند و در کنار هم ساده‌ترین هماهنگی رنگی را پدید می‌آورند.
درخشندگی

والوور: دومین صفت رنگ است و درجه نسبی تیرگی و روشنی آن را مشخص می‌کند. غالبا نقاشان اصطلاح رنگ سایه را نیز در همین معنا به کار می‌برند. معمولا درخشندگی رنگ‌های فام‌دار را در قیاس با رنگ‌های بی‌فام می‌سنجند. در چرخه رنگ، زرد بیشترین درخشندگی (معادل خاکستری روشن نزدیک به سفید) و بنفش کمترین درخشندگی (معادل خاکستری تیره نزدیک به سیاه) را دارد. درسلسله رنگی، هر فام نسبت به دیگری میزان تیرگی یا روشنی ذاتی‌اش را می نمایاند. معکوس کردن این ترتیب طبیعی، ناسازگاری رنگی به بار می‌آورد. مثلا: اگربنفش در کنارسبز زیتونی قرار گیرد، نوعی تکان بصری ایجاد می‌کند.
اشباع (پرمایگی)

سومین صفت رنگ است و میزان خلوص فام آن را مشخص می‌کند (گاه واژه شدت را در این مورد به کار می‌برند).

فام‌های چرخه رنگ صد در صد خالص‌اند ولی در طبیعت به ندرت می‌توان فام خالصی یافت. همچنین، کمتر رنگی حد اشباع فام مربوطه در چرخه رنگ را داراست. اگر فام‌ها به هم آمیخته شوند. رنگ‌های شکسته به دست می‌آیند. اختلاط فام‌های خالص با یکدیگر یا با رنگ‌های بی‌فام، باعث تغییر در پرمایگی و درخشندگی‌شان می‌شوند. به طورکلی، هرفام قابلیت ایجاد رنگ‌های متنوعی را در حوزه خود دارد که به آن”تلون واریاسیون” می‌گویند مثلا: انواع صورتی، اخرایی و قهوه‌ای، تلون در فام قرمز هستند.

یکی از ملاحضات روانشناختی رنگ که در کاربرد هنری رنگ اهمیت دارد، بررسی تاثیر متقابل رنگ‌ها است. جلوه یا اثر هر رنگ در جوار رنگ دیگر تغییر می‌کند. اگر در شرایط روشنایی مناسب، چند ثانیه به یک رنگ فام دار خیره شویم و بی‌درنگ بر سطحی سفید بنگریم، مکمل آن رنگ را خواهیم دید. این پدیده را که ناشی از واقعیت فیزیکی رنگ عینی نیست پی انگاره می‌نامند. پی انگاره هر رنگ، رنگ مجاورش را تحت تاثیر قرار می‌دهد و در نتیجه، تفاوت کیفی آن دو رنگ بارزتر می‌شود مثلا: قرمز در کنار سبز، پرمایه‌تر به نظر می‌رسد و برعکس. تغییری که بدین‌سان در جلوه رنگ‌ها پدید می‌آید، مشخص کننده تباین آنها است. اگر موقعیت دو حوزه رنگی مقایسه شده چنان باشد که تغییر جلوه رنگ‌ها با هم تلاقی کند، اصطلاح تباین همزمان به کار برده می‌شود.

رویکرد روانشناختی رنگ به احساس‌های معینی نیز بستگی دارد که رنگ‌های عینی دربیننده بر می‌انگیزاند.

به سخن دیگر، در این مقوله، رابطه رنگ‌های عینی با اثرات ذهنی‌شان مورد نظر است. رنگ‌هایی که حاوی مقدار زیادی آبی هستند (از بنفش تا سبز)، نسبت به رنگ‌هایی که زرد یا قرمز بیشتری در خود دارند ( از مغز پسته ای تا ارغوانی)، سردتر می‌نمایند. رنگ‌های سرد، مختصر کاهش در دمای بدن نگرنده ایجاد می‌کنند و رنگ‌های گرم باعث مختصر افزایش دمای بدن می‌شوند. به لحاظ بصری، رنگ گرم پیش می‌آید و رنگ سرد پس می‌نشیند. بسیاری از نقاشان از این کیفیت رنگ‌ها برای فضاسازی تصویری بهره گرفته‌اند. منشا احساس‌هایی چون گرمی، سردی، پیش ایندگی، پس روندگی، وزن و اندازه رنگ‌ها که اصطلاحاتی رایج در ادبیات هنرهای تجسمی‌اند.

نقاشان قدیم بسیاری از نمودها و اثرات بصری رنگ را بدون شناخت علمی به کار می‌بستند، ولی انتشار نظریه‌های رنگ، نقاشان پست امپرسیونیسم، ارفیسم و آپ آرت را بر آن داشت که امکانات بیانی و تزیینی رنگ را گسترش دهند و به راه حل‌های تازه‌ای در مسائل حجم، فضا، نور و حرکت دست یابند.