مدیریت محصول براى اولین بار در دهه چهل میلادى در شرکت Procter & Gamble براى تجارت یک محصول ویژه به وجود آمد. طى سالیان متمادى، مدیران محصول (و مدیران تجارى مشهور) نقش «رئیس قبیله محصول» را در شرکت هاى تولیدکننده کالاهاى مصرفى بازى کرده اند. در آن سال ها از آنجا که نیازى به دانش فنى و تخصصى وجود نداشت، مدیریت محصول در مقایسه با امروز ساده تر بود. اما در عرضه فناورى، سه ضلع فروش، بازاریابى و توسعه مثلث کارکردى (functional triangle) محصول را تشکیل مى دهند. هر کدام از این کارکردها به گونه اى بسیار ناکارآمد بر یکدیگر اثر متقابل مى گذارند. این تاثیرگذارى ناکارآمد به دلیل درک ناقص و ناکافى از نیازهاى یکدیگر است. رویارویى با توسعه و مشتریان دانش فنى جدیدى طلب مى کرد که بازار فروش خالص و بازاریابان از داشتن آن بى بهره بودند.
از این رو مدیریت محصول در ارتباط با فروش، بازاریابى و توسعه با قواعد فنى، تجارى و دانش محیط کاربرد به میان آمد.در فهرست تخصص هاى مورد نیاز مایکروسافت- بزرگ ترین شرکت محصولات نرم افزارى دنیا- تعداد بى شمارى «مدیر محصول» خواسته شده است. این مسئله نیاز به دانش در حوزه کاربرد- کسب و کار را به موازات تخصص فنى نشان مى دهد و بر کارکرد «مدیریت محصول» و مهارت هایش تکیه دارد. امروزه هر شرکت IT که آرزوى جهانى شدن را در سر مى پروراند و درباره افزایش بهاى زنجیره نرم افزارى صحبت مى کند، ناگزیر از پذیرفتن فرهنگ «مدیریت محصول» است.حال این سئوال به میان مى آید که مفهوم واقعى مدیریت محصول چیست و چگونه ما را به یک مدیریت موفق سود ده پیش مى برد؟
•انبار دانش
تصمیماتى که در مورد محصولات خوب گرفته مى شود اتفاقى به دست نمى آید. پیش از تصمیم گیرى براى تولید محصول خوب، ابتدا باید مسائل و مشکلات مربوط به آینده مشترى را بهتر از خود او درک کنیم. مدیریت محصول داراى اثر دوجانبه در بازار است، مشکلات مشترى را که شرکت مى تواند حل کند مشاهده و شناسایى مى کند و سپس مشکل را با تیم تولید مطرح مى کند. هر اندازه که یک مدیر محصول جزئیات بیشترى از نیازهاى مشتریانش داشته باشد، شانس بهترى براى طراحى و ارائه راه حل هاى مناسب مشتریان خواهد داشت. این اطلاعات دانش محیط کاربرد (domain knowledge) نامیده مى شود. گاه براى جمع آورى این اطلاعات سال ها وقت لازم است، اما یک مدیر محصول موفق باید در زمان تصمیم گیرى تمام نقاط پیدا و ناپیداى کار را در نظر بگیرد. او همچنین باید بداند بهترین راه براى برطرف کردن مشکلات چیست. این اطلاعات دانش فنى (technical knowledge) دارد. در یک بازار با محصولاتى که از فناورى پیشرفته برخوردارند، مدیر محصول (PM) بدون دانش فنى پیش رفته در طراحى محصولات با کیفیت دچار مشکل خواهد شد. اما آنچه درباره این مسئولیت مطرح مى شود چیزى بیش از اینها است.
تصمیماتى که قرار است براى یک تجارت موفق گرفته شود، نیازمند دانش کسب و کار(business knowledge) است. دانش تجارت شامل فهم و درک استراتژیک، تکنیک هاى بازاریابى، درک مدیریت، ادراک زمینه هاى مالى و اقتصادى و کمى تجربه ساده است. یافتن مدیرانى که تنها یک یا دو ویژگى از خصوصیات یاد شده را داشته باشند، کار چندان دشوارى نیست اما ارزش اصلى نزد مدیرانى است که از سه دانش محیط کاربرد، فن و تجارت آگاهى کافى و در ارائه آن ها توانایى داشته باشند.
•آن سوى عنوان ها
هم زمان با رشد یک شرکت عناوین شغلى جدید به وجود مى آید. در یک شرکت کوچک، هر کس هر کارى را انجام مى دهد. برنامه ریزى محصولات توسط رئیس و برنامه نویسان انجام مى شود. در صورت تولید یک محصول جدید، شرکت فروشندگانى را در اختیار مى گیرد تا براى محصول جدید بازاریابى کنند و محصول را به فروش برسانند. خیلى زود شرکت پى مى برد که نمى تواند تمام خواسته هاى خود را بدون افزودن تعدادى بازاریاب حرفه اى برآورده کند.
اما از آنجا که این گونه بازاریابان چیزى درباره فناورى و خریداران آن نمى دانند، با ارسال پیام در ستیز هستند.اینجا است که مدیران محصول در هیات پشتیبانان بازاریابى براى نجات شرکت وارد عمل مى شوند. یک مدیر محصول در ارتباط با بازاریابى نقش هاى زیر را به عهده مى گیرد: آشنایى با نیازهاى بازار، اولویت بندى این نیازها و تجزیه و تحلیل دورنماى کلى محصول با اسناد فنى- بازرگانى مربوط. درک فناورى هنوز هم اهمیت کلیدى دارد اما اکنون نقش «گفتارى» بیش از «شنیدارى» درخور و مناسب است.
مدیران محصول همانند چشم و گوش مدیران اجرایى در بازار هستند، از این رو مصالح و منافع تجارى شرکت را در کم کردن خطرات تولید محصول جدید یا نسخه جدید محصولات پیشین در نظر مى گیرند. در بازار متلاطم فناورى امروز هر شرکتى که آرزوى ایجاد محصولى با استانداردهاى جهانى در سر دارد، باید مدیریت محصول را به عنوان سنگ بناى خط مشى تولید محصولات پذیرفته باشد و با تکنولوژى هاى روز همراه باشد.
منبع: